در پشت پرده تهران سری میزنیم به خیابانها و جاهای مختلف تهران که از نگاه توریستهای رسمی دور مانده. جاذبههای پیدا و پنهان و در این پست نگاهی داریم به رستوران مسلم، یکی از معروف ترین رستورانهای بازار تهران. با اسنپ تریپ همراه باشید.
چرا رستوران مسلم؟
رستوران مسلم در بازار تهران یکی از رستورانهای معروف و قدیمی تهران است. و وقتی غذایتان را آنجا میخورید، بیرون میآیید و دوباره قاطی جمعیت میشوید، میشود شما را از لبخند و برق رضایتی که توی نگاهتان است از بقیه تشخیص داد و فهمید که همین الان از مسلم بیرون آمدهاید. حالا چرا؟
صبح زود از خانه بیرون میزنید و میروید بازار تهران. چون هم مغازههای زیادی دارد، هم همه چیز را میشود در آن پیدا کرد و هم قیمتها ارزانتر از بقیه شهر است. مغازههایی که پر جمعیتند. آدمهایی که در تکاپو هستند. صدای پای اسبهایی که درشکهها را اینطرف و آنطرف میبرند. و چرخ دستیهایی که در دالانهای باریک و راهروهای تو در تو به حرکت درمیآیند، تصویرهای ماندگار و فراموش نشدنی بازارند.
حسابی توی بازار گشتهاید و از این مغازه به آن مغازه رفتهاید و تمام سراها و پاساژها را زیر و رو کردهاید. و حالا که ظهر شده خسته و بیرمق این سوال برایتان پیش آمده که کجا ناهار بخورید. تصویر رستورانهای مختلف از جلوی چشمتان میگذرد ولی در اینجا هم مثل خیلی جاهای دیگر کباب حرف اول را میزند. و خیلیها میگویند بهتر است کباب نخورده بازار تهران را ترک نکنید. دستتان هم حسابی باز است. چون از رستوران شرف الاسلامی گرفته تا شمشیری و مسلم، کبابهای خوبی دارند.
در رستوران مسلم چه بخوریم؟
رستوران مسلم از بقیه رستورانهای بازار مثل شرف الاسلامی جوانتر است. اما با رفتن به آن انتخابهای بیشتری پیش رویتان قرار دارد. و دیگر فقط این کباب نیست که حرف اول را بزند. جایی خواندم تهرانیهای قدیم معتقد بودند کسی در رستوران خورشت نمیخورد. چون خورشت غذایی بود که ساعتها باید میپخت و جا میافتاد و غیر از آن هم گویا تهرانیهای قدیم خورشتی غیرِ دستپختِ مادر و همسرشان را هم قبول نداشتند. از آن گذشته خورشت را اصلا داخل غذا حساب نمیکردند. تا کباب بود، خورشت حرفی برای گفتن نداشت. توی مسلم هم خورشت حرفی برای گفتن ندارد چون اصلا بین غذاهایش نیست. در اینجا کباب و باقالی پلو و همانطور که در سر درش نوشته شده، ته چین هواداران بیشتری دارد.
با صف مسلم چه کنیم؟
شاید با رسیدن به سبزه میدان و دیدن صف عریض و طویل رستوران مسلم، ناامید شوید. اینجا جایی است که غیر از شلوغی و کباب،صف هم حرف اول را میزند و هرجا را نگاه کنی صفهای طولانیای را میبینی که جلوی هر مغازه و رستوارن به چشم میخورد. دم رستوران شرف الاسلامی توی بازار هم همین بساط است. ولی خوبی همه این صفها این است که کسی درشان پیر نمیشود و سریع پیش میرود.
خود من هرچقدر بیشتر به صف نگاه میکردم که هر لحظه به طولش اضافه میشد ناامیدتر میشدم و میخواستم بیخیال مسلم شوم و راه فلافلیهای بازار را درپیش بگیرم. که آقایی گفت “بیا تو صف پنج دقیقه نشده اون بالایی”. و به رستوران اشاره کرد. داخل صف شدم و پنج دقیقه بعد داشتم پلهها را بالا میرفتم و با فکر اینکه چی بخورم رسیده بودم به صندوق. پلهها را که بالا میروید باید در حینش انتخابتان را هم کرده باشید چون آن بالا آنقدر شلوغ است که فرصت برای فکر کردن نیست.
آنهایی که چندین و چندبار مسلم رفتهاند و از مشتریهای همیشگی آن محسوب میشوند میگویند اگر مسلم را برای غذا خوردن انتخاب کردی، بین باقالی پلو که هم با گردن، هم با ماهیچه و مرغ سرو میشود و کباب برگ و ته چین هر کدام را انتخاب کنی، برد کردهای. ولی همه مسلم را با ته چینش میشناسند. ته چینی که هم با گوشت و هم مرغ سرو میشود و با کمی اغراق آنقدر لذیذ است که آدم را روی همان صندلیای که نشسته میخکوب میکند. مرغ را تفت دادهاند و رویش کمی آب مرغ ریختهاند. و ته چین را هم جدا سرو میکنند، ته چینی که خشک نیست و در دهان آب میشود.
بیشتر بخوانید: راهنمای سفر به تهران و تهرانگردی
چقدر سفارش بدهیم؟
در مسلم غذاها را توی سینی میآورند. بنابراین باید حواستان باشد که اگر آدم کم غذایی هستید یا حتی آدم خوش غذایی که در یک چشم به هم زدن هر آنچه در بشقاب است را تمام میکنید، بهتر است تنهایی مسلم نروید و حتما کسی را با خودتان ببرید که در غذا همراهیتان کند. یا نه اصلا همراهیتان نکند. دو غذای مختلف بگیرید و با هم تقسیمش کنید.
برخلاف رستورانهای دیگر بازار مثل شرف الاسلامی نیاز نیست که سر میز آنهایی که دارند غذا میخورند بایستید و پروسه غذا خوردن مردم را دنبال کنید که هم معذب بشوید و هم معذب کنید. درست است که سالن کیپ تا کیپ پر آدم است، جایی برای سوزن انداختن نیست و آنهایی که با اشتها و سرفرصت هر قاشق غذا را بالا میبردند و گاهی نصف غذا از دهانشان دوباره توی بشقاب میریزد، این نگرانی را به وجود بیاورند که حالا حالاها نوبتتان نمیشود. ولی همه چیز خیلی سریع پیش میرود.
خود من با این نگرانی دست به گریبان بودم که دو دقیقه بعد آقایی به سمت صندلی و میز رو به سبزه میدان راهنماییم کرد. کنارم خانوادهای داشتند باقالی پلو با ماهیچه و زرشک پلو میخورند و رضایت از چهرهشان میبارید. و برای من رویای چند دقیقه قبل داشت به واقعیت تبدیل میشد. تا پنج دقیقه بعد سینی ته چین جلویم بود. گرسنگی داشت کم کم جایش را به لذت و کرختی سیری میداد و درشکهها داشتند آن پایین، سبزه میدان را بالا میرفتند.
بیشتر بخوانید: معروفترین رستورانهای تهران که باید رفت
دسته:رستوران
نظری ثبت نشده