غذاهای ایرانی، بو و مزه متفاوت آنها، خیلی از توریستهایی که به ایران میآیند را تحت تاثیر قرار میدهد. طوری که بخش زیادی از سفرنامههایشان درباره غذاهایی است که در مدت اقامتشان در ایران خوردهاند. جنیفر کلینک، خبرنگار روزنامه گاردین هم یکی از این توریستهاست که با مردی ایرانی ازدواج کرده و آنقدر تحت تاثیر ایران قرار گرفته که کتابی به اسم The Temporary Bride یا عروس موقت، منتشر کرده و در آن از عشق و غذا در ایران گفته. جنیفر گزارشی را هم با عنوان ”۸ نکته درباره ایران که شما را غافلگیر میکند” برای گاردین نوشته که در آن از آشپزی ایرانی تحت عنوان “آشپزی جادویی با برنج” یاد میکند. در نوشته کلینک علاوه بر آشپزی ایرانی؛ نکات جالب و بامزه دیگری هم به چشم میخورد.
قصه از کجا شروع شد؟
ساعت یک دوشنبه گذشته یک ون بزرگ جلوی موزه علوم لندن پارک شده بود که روی شیشههایش، این نوشته دیده میشد: “Iran is great ” نوشتهای که آدم را به شک میانداخت که این یک تهدید تروریستی است؟ یا بمبی در کار است؟ پلیس شیشههای ون را شکست، ولی بعد معلوم شد ون، مال یک خانواده رومانیایی-فرانسوی و دو فرزندشان است که به کشورهای مختلف جهان سفر میکردند و میخواستند به این وسیله بگویند: ایران کشور فوق العادهای است و باید به آن سفر کرد.
اولین باری که به ایران رفتم سال ۲۰۰۹ بود. یک کلاس کوچک آشپزی در آپارتمانم داشتم و بعضی وقتها هم به کشورهای مختلف سفر میکردم تا آشپزی زنان را از نزدیک ببینم. اما به خاطر تحریمها و نداشتن اطلاعات کافی، تا به حال به ایران نرفته بودم. روزی که برای گرفتن ویزا به سفارت ایران رفتم، خانم ایرانیای که کنارم نشسته بود به آرامی روی شانهام زد و گفت: کافی است که به بازار بروی و طوری رفتار کنی که انگار گم شدی، حتما یکنفر به خانهاش میبردت”.
بیشتر بخوانید: سفرنامههایی که باید خوانده شوند
اولین خاطرات از ایران
در اولین روز سفرم به ایران با مرد جوان نسبتا بداخلاقی مکالمهای داشتم. آدرس خانهاش را داد و برای روز بعد دعوتم کرد و از آن روز به بعد برنامه روتینی شروع شد. هر روز صبح به آپارتمانشان در حومه یزد میرفتم و سه چهار ساعت همراه مادرش غذای ایرانی میپختیم. مرد بداخلاق چی شد؟ الان پنج سال است ازدواج کردهایم و احساسم نسبت به ایران مثل همان خانواده رومانیایی است. ایران کشوری با فرهنگ پیچیده است و دلایل زیادی برای دوست داشتنش وجود دارد.
صبحانه به سبک ایرانی!
ایرانیها مثل قهرمانهای قوی هیکل صبحانه میخورند. آوکادو روی نان تست را فراموش کنید. و خامه شیرشتر و عسل مومدار یا حتی سوپ پای گوسفند را امتحان کنید. و از کسی بخواهید که نزدیکترین نانوایی سنگک را بهتان نشان دهد، جایی که نان روی کوهی از سنگهای داغ پخته میشود و برای سرد شدنش روی دیواری از میخ آویزانش میکنند. ایرانیها همچنین روش جادویی برای پختن برنج دارند. برنج ایرانی تر و تازه مثل یک شاهزاده در استخری از کره آب شده برای یک ساعت میپزد، آنقدر نرم و سبک که مثل پرهای لحاف و بالشت کاخ باکینگهام است. ولی از آن بهتر ته دیگ است، ترد، روغنی و طلایی که از ته قابلمه کنده میشود. هرجور شده خودتان باید یکبار به خانه یک ایرانی بروید و امتحانش کنید.
تعارف!
تعارف یک رسم قدیمی و تلفیقی از احترام و دست و دلبازی است و یک خارجی به سختی میتواند درکش کند. گاهی دو مرد را میبینید که ده دقیقه دارند به هم اصرار میکنند که اول آن یکی باید از راهرویی رد شود. یا فروشندهای را میبینید که قبل از گفتن قیمت چندبار به مشتری اصرار میکند که پول نمیخواهد تا اینکه بالاخره راضی به گرفتن پول میشود.
زن بودن و تنها سفر کردن
اگر زن تنهایی باشید که به ایران سفر کرده، ایرانیها از یک طرف هم شجاعتتان را تحسین میکنند و هم از طرفی به خاطر اینکه دوست یا شوهری ندارید دلشان به حالتان میسوزد. ولی در هر حال به عنوان یک زن تنها در ایران بهترین موقعیت را دارید. از طرفی میتوانید سوار واگن مخصوص زنان شوید، به مهمانی های کاملا زنانه بروید و روسریتان را کنار بگذاید. و هم به عنوان مهمان افتخاری در جمع مردان پذیرفته می شوید. میتوانید با آنها قلیان دود کنید، دل و جگر بخورید و مثل آنها روی زمین تف کنید. در جایی که بیشترشان راننده کامیون هستند و زنان ایرانی جرات پا گذاشتن به آن را ندارند.
بیشتر بخوانید: نگه داشتن روسری سخت است!
دسته:ایرانگردیسفرنامه
نظری ثبت نشده