کاخ سعدآباد موزههای کوچک و بزرگ زیادی دارد که واقعاً یک روز برای دیدن همهشان کم است و باید وقت بیشتری را بهشان اختصاص داد. اما در بین این همه، آشپزخانه سلطنتی کاخ که زمان درازی ورود افراد متفرقه به آن ممنوع بود، خود تبدیل به موزهای مستقل شده و داستانی شنیدنی دارد.
داستان آشپزخانه سلطنتی
در منطقه خوش آب و هوای دربند تهران با درختان سربه فلک کشیدهاش، صدای کلاغها و جوی آبی که میگذرد. کاخی قرار گرفته که با وسعت ۳۰۰ هکتار بزرگترین باغ موزه ایران است و ۱۸ کاخ کوچک و بزرگ دارد. سعدآباد، که معروفترین هتلهای تهران هم در نزدیکیاش است، هرچند این روزها محلی برای دیدارهای سیاسی با سران دیگر کشورها و برگزاری برنامههای فرهنگی و هنری شده. اما دوران پر فراز و نشیبی را از سرگذرانده است. ۳۷ سال پیش و قبلتر از آن، سعدآباد مثل امروز فقط مکانی برای دیدارهای سیاسی نبود. تابستانها شاه و درباریان به سعدآباد میآمدند و روزهای طولانی تابستان را درآن میگذراندند. در زیر درختان سربه فلک کشیده باغ قدم میزدند و از امکانات بیشمارش استفاده میکردند.
در آشپزخانه چه خبر بود؟
پردهها کنار میرفت و اتاقهای کاخها دوباره روشن میشدند. کاخ، مهمانهای متعدد به خود میدید و خدمه ۱۵ نفری آشپزخانه دوباره دست به کار پخت غذا میشد. در جایی که امروز موزه آشپزخانه سلطنتی نام گرفته. آشپزخانهای با مساحت ۸۰۰ متر که خود به اندازه یک خانه است. و در دو طبقه همکف و زیرزمین گسترده شده. جاییکه آشپزها پنجاه شصت روز از سال برای خانواده سلطنتی غذا میپختند. ۱۵ نفر از بهترین آشپزها دست به کار میشدند. یکی شیرینی میپخت و یکی غذاهای فرنگی و یکی مسئول پخت غذاهای ایرانی بود. تعدادی سبزی پاک میکردند، یکی خردشان میکرد، و دیگری وظیفه سرخ کردن را برعهده داشت. و بر کار همه اینها شخصی به اسم علی کبیری که سرآشپز مخصوص بود نظارت میکرد. غذاها را میچشید و اگر کم و کسری بود برطرفشان میکرد.
تبدیل شدن به موزه
حالا آشپزخانه سلطنتی تبدیل به موزه شده. و میشود در نقاط مختلفش که شامل یک سالن اصلی و چهال اتاق است گشت زد. آشپزخانه در زمان حیاتش فضایی بیش از این داشت. اتاقی برای انبار مواد غذایی، ۳ اتاق سردخانه، ۴ اتاق انبار ظروف، ۵ اتاق غذاخوری آشپزها و کارمندان آشپزخانه. اینجا، جایی بود که از شنبه تا چهارشنبه به تعداد افراد خانواده که بیست نفر بودند، غذا در آن پخته میشد. علی کبیری منوی هفته را طوری مینوشت که در آن جوجه سرخ شده همراه با سس گوشت جوجه و گوجه فرنگی همراه سیبزمینی برشته هم باشد. غذایی که شاه به آن علاقه زیادی داشت. هرچند به غذاهای دیگری مثل کله پاچه هم بیعلاقه نبود و به دلیل سوء هاضمه در خوردنشان مراعات میکرد.
اما قضیه آخر هفتهها فرق میکرد. آخر هفتهها که کاخ، مهمانهای زیادی به خودش میدید، غذای بیشتری در آشپزخانه پخته و منو در برگههای مخصوص همراه با آرم دربار و تزئینات نوشته میشد. پیشخدمتهای مخصوص که به آنها شربتدار میگفتند غذا را از آشپزخانه با سینیهای تختهای چوبی که از سرخوردن ظرفها در سینی جلوگیری میکرد یا ارابه به کاخ ملت میبردند. و در روزهای شلوغتر غذا را در ماشین مخصوص حمل غذا که به گرمخانه مجهز بود و گارد بر بردنش نظارت میکرد جابهجا میکردند.
اشیای موزه آشپزخانه سلطنتی
در سال ۱۳۵۴ از طرف یک شرکت آلمانی تجهیزات جدید آشپزی جایگزین قدیمیها شد. اجاقهای گازوئیلی جایشان را به اجاقهایی که با گاز مایع کار میکردند، دادند و به خصوص سیستم برقی فر که ترکیبی از انواع فر و گریل، سرخ کن، گرمخانه و قابلمههای برقی میشد، در قسمت وسط و در مرکز سالن آشپزخانه نصب شد. آشپزخانه انواع دستگاههای برقی یخساز، پیتزاپز، غذا ساز، چرخگوشت، سیبزمینی پوست کن، رنده برقی، قهوهساز و کباب پز هم داشت. وسایلی که هنوز هم در موزه آشپزخانه سلطنتی موجودند، هرچند دیگر بوی غذا از آن بلند نمیشود. اما جاذبهی زیادی دارد و از دیدنش نباید غافل شد.
بیشتر بخوانید: راهنمای سفر به تهران و تهرانگردی
دسته:جاذبه
نظری ثبت نشده